معنی اشوب طلبی

حل جدول

اشوب طلبی

فتنه گری


اشوب

بلوا، هیاهو


آشوب طلبی

آنارشیسم، فتنه جویی، هرج و مرج طلبی

لغت نامه دهخدا

اشوب

اشوب. [اُ] (معرب، اِ) (از اسپانیولی) باقیمانده ٔ نسوج کتان و کنف.
- اُشوب القِنَّم، باقیمانده ٔ نسوج شاهدانه ٔ هندی. بنگ.
در برخی از لغت نامه ها این کلمه بصورتهای اُشْتُب ّ و اشطوپه و لشطوب نیز آمده است. (از دزی ج 1 ص 26). و رجوع به اشتب شود.


طلبی

طلبی. [طَ ل ِ بی ی] (ع ص نسبی) با یاء نسبت. نزد علماء علم معانی عبارت است از سخنی که به کسی که متردد در حکمی است القاء شده باشد، مانند آنکه به شخص متردد گوئی: اِن زیداً قائم ٌ، و تأکید در مثل این چنین سخن نیکو باشد. هکذا یستفاد من الاطول فی باب الاسناد الخبری. (کشاف اصطلاحات الفنون).


نام طلبی

نام طلبی. [طَ ل َ] (حامص مرکب) نامجوئی. شهرت طلبی. طالب و خواستار شهرت و معروفیت و آوازه بودن.


آسایش طلبی

آسایش طلبی. [ی ِ طَ ل َ] (حامص مرکب) آسایش جویی.


نان طلبی

نان طلبی. [طَ ل َ] (حامص مرکب) تکدی. گدائی. تقاضا:
خاقانیا ز نان طلبی آب رخ مریز
کآن حرص کآب رخ برد آهنگ جان کند.
خاقانی.
|| پول پرستی. مقابل نام طلبی. رجوع به نام و نان شود.

فارسی به عربی

اشوب

اضطراب، اضطرابات، اهتمام، تشنج، جرس الانذار، صخب، غضب

فارسی به آلمانی

اشوب

Alarm (m), Alarm, Alarmieren, Beunruhigung (f), Fehlersignal (n), Aufruhr (m), Randalieren, Zusammenrottung (f)

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

طلبی

خواهی

فرهنگ فارسی هوشیار

کام طلبی

‎ طلب مراد و مقصود کامجویی. طلبی عیاشی.


نام طلبی

‎ طلب نام شهرت طلبی: نامجویی دولت آزموده دهمی بی شک ترا نامجویی راچودولت نیست هیچ آموزگار. (مسعودسعدلغ. )، منصب جوییجاه طلبی. ‎، شجاعتدلاوری.


صلح طلبی

آشتی خواهی آشتی خواهی صلح طلبی.


آشوب طلبی

آشوب خواهی فتنه جویی هرج و مرج طلبی شورش خواهی.

معادل ابجد

اشوب طلبی

360

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری